ای خدای فرد ودود!
پرتگاه نزدیک نزدیک است.
ومن از تو دور دور دور!
دردمن درد دوری نیست.
درد ندیدن است.
تو همین جا.نزدیکتر ازرگ گردن به من.بامن.
ومن همین جا.باتو. کور کور کور!
پرتگاه.نزدیک نزدیک است.
این بار دیگر نجاتم نده.شاید با هبوط ...ادم...شوم!
پروردگارا !
درانچه تو من داده ای شکی نیست.
به انچه من از توگرفته ام مشکوکم.
وخداوندا !
به اینکه توهمیشه هستی ایمان دارم
از اینکه من نمی توانم ببینم شرمگین ومحزونم.
ای خدای همیشه با من!
فهمیده ام.هرچند دیر
اما اینک خوب می دانم
من
بی
تو
وای!!...
فکرش راهم نکن
حرفش را هم نزن.
سلام فونتتو سفید کنی بد نیستاااااا.
میشه قالب وبلاگتو تغییر بدی!فکر کنم فقط خودت تنها میتونی بخونی!!!
دعوامون سر پست قبلیت سرجاش ولی خداییش این متنی که نوشتی بدجوری به دل میشینه خیلی نابه
مرسی
لبات خندون دلت شاد
سرت سلامت دلخوشیات زید
بس دیگه یه خورده دیگه ادامه بدم الکی الکی شاعر میشم
فعلا بای
آبجی گلم اولا ممنون از اینکه بهم سر زدی
ثانیا بنظرم بعضیا نونشون تو ابتذال دانشجواین کشور هستش
ببین منکه نه آرایش میکردم و نه قرتی بازی ونه....
فقط بخاطر یه مقاله اخراج شدم درحالی که چه شب ها که به عشق دانشگاه شب نخوابی کشیده بودم
خیلی ها از فهمیدن من و تو قلممون میترسن اینجوری فکر نمیکنی؟
در ضمن من شما رو لینک کردک خوشحال میشم اگه لطف کنی و لینکم کنی